4 ـ روش آموزش تلقین به نفس
در این روش مربى به متربى یاد مىدهد که در موقعیتهاى مختلف از طریق به زبان آوردن گفتارى معین یا در دل گذاردن آن، نفس خویش را براى انجام عملى یا ترک آن مهیا نماید. پیشفرض این روش، تأثیر لایههاى شخصیتى انسان (ظاهر و باطن) در یکدیگر است.« از این روش در روانشناسىِ تغییر رفتار به «روش آموزش به خود دستور دادن» تعبیر مىشود، مایکبنتام معتقد است که سخن گفتن با خود و به عبارتى «تلقین به خود» در ایجاد یا حذف رفتارهاى سازگارانه یا ناسازگارانه بسیار مؤثر است»( روانشناسی پرورشی/53).
در آیات و روایات توصیههاى زیادى بر به کارگیرى این روش شده است و قرآن علاوه بر اینکه ما را به ذکر خدا توصیه مىکند، به کارگیرى آهنگ و لحن مناسب آن را به گونهاى که بیشترین تأثیر را براى نفس داشته باشد، خاطرنشان مىسازد، آهنگ و لحنى که خشیت دل را به همراه داشته باشد: «و اذکر ربّک فى نفسک تضرعاً و خیفة و دون الجهر من القول؛(اعراف/205) پیش خودت، پرورگارت را بامدادان و شامگاهان با تضرع و ترس و با صدایى آهسته، یاد کن.»
یکى از یاران امام صادق(علیه السلام) به آن حضرت عرض کرد: گاهى در دلم اندیشههاى ناصواب و افکار پریشان رخنه مىکند و مرا را به باطل مىخواند، چه کنم؟ ایشان در پاسخ فرمود: هرگاه چنین شد، به زبان بگو «لاله الا الله»(اصول کافی/2، باب الوسوسه و حدیث النفس/424).
5 ـ روش استفاده از تشبیه و تمثیل
در این روش، براى بیان حقیقت کارى که از فرد انتظار داریم و جهت ایجاد شناخت صحیح، از موردى که در خصوصیت و ویژگى نظیر و شبیه آن است استفاده مىشود، علت استفاده از کلمه ضرب [زدن] براى مثل نیز همین است،گویا گوینده در صدد ایجاد تأثیرى عمیق در شنونده است تا او را به هیجان در آورد و تحریک کند؛ به همین خاطر است که در علم بلاغت توصیه مىشود که براى ایجاد تحقیر و تنفر یا تهییج و تشویق از مثلهاى بسیار معروف استفاده شود. قرآن در موارد متعدد از این روش استفاده کرده است، به عنوان نمونه در وصف حال منافقین و گمراهى و عاقبت کار آنان مىفرماید:« مثلهم کمثل الذى استوقد ناراً فلمّا اضاءت ما حوله ذهب الله بنورهم و ترکهم فى ظلمات لایبصرون؛(بقره/ 17) مثل آنان، همچون مثل کسانى است که آتشى افروختند و چون پیرامون آنان را روشنایى داد، خدا نورشان را برد و در میان تاریکیهایى که نمىبینند رهایشان کرد».
در جاى دیگر، معبودهاى مشرکین و رؤساى آنان را به خانه عنکبوتى مانند مىکند که سستترین بنیادها را دارد:« مثل الذین اتخذوا من دون الله اولیاء کمثل العنکبوت اتخذت بیتا و ان اوهن البیوت لبیت العنکبوت (عنکبوت/ 41)؛ مثال کسانى که غیر از خدا، سرپرست و ولىاى اختیار کردند، مثل عنکبوتى است که [با آب دهان خود] خانهاى براى خویش ساخته و به راستى که سستترین خانهها همان خانه عنکبوت است.
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) مؤمن واقعى و کافر را چنین مثل مىزند: « مثل المؤمن کمثل السنبلة تخر مرة و تستقیم اخرى ومثل الکافر مثل الارزة لایزال مستقیما لَا یُشْعِر؛ مثال انسان با ایمان، مثال خوشه رسیدهاى است که [هنگام ورزش باد] روى زمین خم مىشود و [چون باد بایستد] دوباره به پا مىایستد، ولى کافر همچون درخت صنوبر ندانسته و نا بجا [در برابر طوفان] مقاومت مىکند [و ریشهکن مىشود]» (بحار الانوار/74/144) .
6 ـ روشهاى تمهیدى (محبت کردن، همنشینى با صالحان و خوبان ...)
همچنانکه در تربیت یک نهال و بذر علاوه بر وجود باغبانى کاردان، عوامل و شرایط محیطى و موقعیتى آن مؤثر و لازم است، در تربیت انسان نیز باید به فکر فراهم کردن بسترى از شرایط و موقعیتهایى باشیم که زمینه بروز رفتارهاى صحیح و دور شدن از رفتارها و اعمال ناصواب را فراهم مىآورد. در اینجا با گستره وسیعى از فنون و روشها مواجه مىشویم که امکان بیان هر یک و تحلیل کارکرد آن نیست و فقط به ذکر برخى از آنها اشاره مىشود. همنشینى با صالحان، انسان را به اعمال خیر و نیک مىکشاند و همنشینى با فاسقان و عاصیان، انسان را به عصیان خداوند سوق مىدهد، و لذا پیشوایان دین، ما را از نشستن در مجلسى که در آن عصیان خدا شود و قادر به تغییر در آن مجلس نباشیم، باز داشتهاند. همچنین توصیههاى مؤکدى که اسلام در زمینه انتخاب همسر، مراعات زمان مناسب براى آمیزش جنسى، انتخاب دایه براى طفل و ... مىکند، همه در این زمینه است.
از توصیههاى دیگر ائمه معصومین(علیهم السلام) که به کرات و تعابیر مختلف بیان شده است، توصیه به محبّت و احترام به متربیان، خصوصاً کودکان است. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) مىفرماید: اَحِبّوا الصبیان و ارحموهم: فرزندانتان را دوست بدارید و با آنها مهربانى کنید(من لا یحضر/3/483)؛ و در جاى دیگر به بوسیدن و نوازش فرزندان دستور مىدهد: اکثروا من قبلة اولاکم فان لکم بکلّ قبله درجة: فرزندان خود را بسیار ببوسید زیرا براى شما در هر بوسیدن درجهاى است(بحار الانوار/23/133)؛ و از سیره ایشان است که «کان النبى اذا اصبح مسح على رؤوس ولده : پیامبر گرامى(صلی الله علیه و آله) هر روز صبح دست نوازش بر سر فرزندان خود مىکشید»(همان/184) . علاوه بر آنچه گفتیم فراهم نکردن موجبات رنجش کودکان، مراعات عدالت بین افراد، سلام کردن به کودکان، انتخاب نام نیک براى آنها، همبازى شدن با آنها، رفتارى کودکانه و در خور حال فرزندان پیش گرفتن، عمل کردن به وعدههایى که به آنها مىدهیم و ... همه توصیههاى خردمندانه و مطابق با فطرتى است که زمینه را براى تربیت فرد مهیا مىسازد.
از بارزترین روشهاى تمهیدى در تربیت کودک و نوجوان، روش جداسازى بستر خواب کودکان از والدین است تا غریزه جنسى کودک رشد زود هنگام نیابد و عوارض سوء و انحرافات جنسى او را سبب نشود:
«یا ایها الذین آمنوا لیستأذنکم الذین ملکت ایمانکم والذین لم یبلغوا الحلم منکم ثلاث مرات من قبل صلوة الفجر و حین تضعون ثیابکم من الظهیرة و من بعد صلوة العشاء ثلاث عورات لکم؛(نور/58) اى کسانى که ایمان آوردهاید، قطعاً باید غلام و کنیزهاى شما و کسانى از شما که به [سن] بلوغ نرسیدهاند سه بار در شبانه روز از شما کسب اجازه کنند، پیش از نماز بامداد، و نیمروز که جامههاى خود را بیرون مىآورید، و پس از نماز شامگاهان، [این] سه هنگام برهنگى شماست.
اسلام همواره ما را به فراهم آوردن شرایط و موقعیتهاى لازم براى بروز و ظهور خصلتهاى نیکو و پسندیده و نیز فرونشاندن و خاموشى و جلوگیرى از ظهور و بروز رفتارهاى ناصواب توصیه مىکند. در اینجا لازم است بار دیگر به عنصر محبت، رفق و مدارا و تکریم شخصیت متربیان به عنوان کلید ورود به قلب و نفس آنها، جهت ایجاد هرگونه تغییر و رفتارى تأکید کنیم. خوش برخوردى و گشادهرویى دوایى است که مىتواند قلوب بسیارى را به خود جذب کند، تا آنجا که قرآن به موسى و هارون (علیهما السلام) توصیه مىکند با بیانى نرم (لین) با فرعون سخن بگویند شاید در او مؤثر افتد: «و قولا له قولاً لینا لعله یتذکر او یخشى»(طه/44) ، زیرا سختدلى و بدخلقى، چیزى جز تشتّت و پراکندگى راهروان را به دنبال ندارد:
«ولو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک»(آل عمران/59).